حسین ع، فدیه برای "رشد انسان"(ترساندن "ترس" و تحقیر "مرگ")
زیارت اربعین _ موکب امام خامنه ای _ کربلا _ ۱۳۹۸
بسمالله الرحمن الرحیم
السلام علی الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین و علی زوّار الحسین(ع). تسلیت عرض میکنیم به مناسبت ایام و در مقدس ترین مکانها و زمانها هستیم و در محضر یکی از مقدسترین جمعها. شب اربعین در کربلای سیدالشهداء(ع) و بعد از پیادهروی و زیارت پیاده از نجف به کربلا در جمع میلیونها میلیون زائر اباعبدالله از بیش از صد کشور جهان در بزرگترین پیادهروی در طول تاریخ بشر که تا امروز سابقه نداشته و این مهمترین پیام شیعه حسین(ع) به عنوان یک اقلیت به ظاهر کمّی و عددی ولی یک اکثریت بزرگ به لحاظ مفهومی، چون امروز هیچ مکتبی و هیچ ملتی در جهان نمیتواند یک چنین تجمع عظیمی را ولو با میلیاردها دلار پول و با توپ و تانک و زور برقرار بکند. این یک حادثه نیست، این یک برنامه و پروژه خاص الهی است که هیچ ایمانی جز ایمان حسین،و هیچ مکتبی جز مکتب حسین و هیچ عشقی جز عشق به حسین نمیتوانست و نمیتواند چنین معجزهای بکند. 30 سال پیش ما در ایران به خواب شبمان هم یک چنین امکانی را نمیدیدیم و تا 10 سال پیش هم هیچ کس تصور یک چنین راهپیمایی عظیمی و زیارت پیاده دهها کیلومتری و برای بعضیها صدها کیلیومتری پیش بیاید. ما حتی زائری دیدیم که بیش از هزار و اندی کیلومتر پیاده آمده بود. زائرانی که از کشورهای شرق ایران از شبه قاره هند پیاده آمدهاند و کل ایران را پیاده آمدند و وارد عراق شدند و تا اینجا آمدند زن و بچه، پیر و بزرگ و کوچک، اصلاً هیچ جای دنیا چنین چیزی به هیچ وجه نمونه و امکان ندارد ما در این جمع مسیحی دیدیم، یهودی دیدیم، هندو و بودایی دیدیم، ما در این جمع کمونیست دیدیم کسانی که اصلاً مذهبی نیستند خدا و دین را قبول نداشتند ولی از طریق امام حسین(ع) جذب آرمانهای اسلامی و شیعی شدند و جذب این روح اسلامیت و برادری و معنویتی که در این راهپیمایی عظیم هست. دیروز یک خانم زرتشتی را در مسیر دیدم که گفت من عاشورا هم خودم زیارت حسین و عباس آمده بودم. ولی دوباره اربعین نمیتوانم نیایم دوباره پا شده بود آمده بود با این که یک خانم زرتشتی مریض بود و میگفت به سختی هم راه میروم. خب این کیمیای مکتب کار خودش را کرده است کسانی که هیچ آشنایی با مفاهیم دینی و الهیاتی نداشتند کسانی که اساساً سیاسی نبودند و نسبتی با جهاد و شهادت نداشتند از سراسر عالم، با این که این خبر دارد سانسور میشود ولی همین که خبر آن را میشنوند راه میافتند و اینجا میآیند که بوی محبت و بوی انسانیت را بشنوند و همهشان میگویند ما در همه جای عالم میبینیم که مسابقه سر بیشتر خوردن است! اینجا در مسیر حسین مسابقه بر سر بیشتر خوراندن است. همه جا دعوا میکنند که چه کسی بیشتر بخورد و کمتر کار کند و اینجا عکس آن است. همه جا همه با هم رقیب و دشمن هستند و اینجا همه عاشق هم هستند. یکی از دوستان ما میگفت در مسیر گرم و آفتاب بود و یکجا یک لحظه نشسته بودم که خستگی بگیرم، دیدم یک برادر عراقی آمده کنار من و خودش را کج و راست میکند و تنظیم میکند من اول نفهمیدم که این دارد چه کار میکند بعد فهمیدم که این دارد سایه خودش را روی من میاندازد! آمده جلوی آفتاب و هی این طرف و آن طرف میرود که من جلوی او قرار بگیرم! نه من میدانم او کیست و نه او میداند من کی هستم! برای حسین. بعد ایشان میگفت من نمیدانستم بلند شوم بخندم، گریه کنم، بلند شوم برقصم! قضیه چیست؟ ده – بیست میلیون آدم که ممکن است در زندگی عادی و در تمدن مادی فقط به سود خودش هر کسی بیندیشد اینجا همه به سود دیگران میاندیشند همه جا همه میخواهند از هم سواری بگیرند اینجا میخواهند به هم سواری بدهند. خب یک منطق دیگری است. اینها طلیعه یک تمدن دیگری است تولد یک انسان دیگری است، تولد یک انسان جدیدی است. این زیارت بنابراین کمکم داریم میفهمیم که زیارت، فقط یک مناسک خشک رسمی و کلیشهای نیست زیارتی که در تعریف اسلامی وشیعی هست زیارت یعنی تربیت، این زیارت یک انسان را و یک نسل و یک امت را تربیت میکند. این زیارت حرارت عشق و ایمان را در پرتو نور عقلانیت توحیدی رشد میدهد و یک سبک زندگی دیگری میآفریند. شما در این چند روزی که در مسیر بودید یک سبک زندگی دیگری را امتحان کردید این یک سبک دیگری از زندگی بود که چشیدید. همه در گرمای 44 درجه سختی کشیدند پاهای زخم شده، آبله زده که اگر ما را بکشند حاضر نیستیم در شهر خودمان یک صدم این سختی را تحمیل کنیم ولی ته دلمان همه آرامش داریم بهترین خاطرات یک سال همین روزهاست. حالا خواهید دید آنهایی که بار اول است آمدند حتی اگر وسط سختیها یک بار در ذهنشان بیاید که بهتر بود نمیآمدیم همینها اگر توانستند سال دیگر نیایند! نمیتوانی دیگر نیایی! این معتادت میکند، معتاد میشوی. چون مزه انسانیت و معنویت را ادم میچشد همه به طور فطری، تشنه محبت و تشنه عشق و تشنه شجاعت و مردانگی و آرزوی نگاه کردن به تمثالهای بزرگ و مبارک جهاد و شهادت و عزت بطور فطری هستند حتی غیر مسلمانان چه برسد به غیر شیعیان مسلمان میگویند این زیارت اربعین، این مسیر و این اتفاقاتی که در این چند روز برای ما میافتد یک حادثه بزرگ در سراسر زندگیمان است. ما آمدیم که ببینیم چه مفاهیم و چه معنویتی است که اینطور آدمها را زیر و رو میکند این چه انقلاب بزرگی است که هم اهداف اجتماعی مدنی و تمدنی دارد و هم اهداف انسانی و درونی و تربیتی. دوتا انقلاب پا میکند هم پیام انقلاب اخلاقی و روحانی برای تک تک آدمها دارد و هم پیام اجتماعی و انقلابی دارد علیه هم نظامهای جور در دنیا. این راهپیمایی از هزارتا رژه مسلحانه برای قدرتهای جهان ترسناکتر است به شدت میترسند. بزرگترین رژههای نظامی و مسلحانه در دنیا با کارکرد این پیادهروی که وقتی میبینند یک انسان فلجی که پا ندارد روی زانو از نجف تا کربلا راه میرود و مدام حسین حسین میکند این آنها را میترساند. وقتی میبیند یک پیرمرد نابینا که چشمهایش هیچ جا را نمیبیند و پاهایش درست کار نمیکند دارد اشک میریزد و عصایش دست نوهاش یک بچه 7- 8 ساله است و همینطور زیر لب دارد زمزمه میکند و میآید. کدام ارتش از این ارتش قویتر. هیچ ارتشی و این پیام دارد اینها دارند برای کسی میآیند که 70 نفر در برابر 30 هزار نفر تعداد خودشان را نشمردند و نگفتند ما چند نفریم شما نفرید! اینها در عزای کسی هستند که گفت من را تکه تکه کنید اما از من توقع ذلت و تسلیم نداشته باشید اینها در عزای زن بزرگی حرکت کردند و همان مسیری که زینب(س) از اینجا به سمت کربلا و بعد نجف رفت شما عکس این مسیر را آمدید نیتتان هم به نظرتان این بود که شاید بین راه به کاروان زینب(س) بخورید؛ شاید بین راه ما به آنها برسیم. شاید بین راه آنها دارند میآیند از کربلا به سمت کوفه و نجف و ما هم از کوفه داریم به سمت کربلا میآییم یک بار دیدید یکی از این دختربچههایی که کتک خورده و شلاق خورده ببینیم. ولی ما آنها را ندیدیم. اما آیا واقعاً ما آنها راندیدیم؟ یا آنها در تمام این مسیر با ما بودند و ما پشت سر آنها راه افتادیم. ما پشت سر زینب(س) حرکت میکردیم. آن جمع چند ده نفرة اسرا، امروز آن 30 نفر، 30 میلیون نفر شدند و انشاءالله به زودی 300 میلیون نفر خواهند شد. و این راهپیمایی عظیم که به سمت کربلا میآید و بعد انشاءالله به سمت قدس و بیتالمقدس میرودو انشاءالله مکه و مدینه را آزاد میکند این یک حرکت عظیم جهانی است. در زیاراتی که به ما گفتند بخوانید تعابیری که در محضر این اولیای مجاهد و حکیم و الگوهای اخلاق الهی گفتند بخوانید به بزرگان مکتب و به اهل بیت(ع) عرض میکنیم ای اهل توحید، ای کسانی که تمام زندگی و مرگتان در مسیر توحید بود شما آموزگاران توحید به ما بودید به عنوان زائر به محضر شما آمدم در زمان شما نبودم بین ما و شما هزار سال فاصله است اما هیچ فاصلهای نیست. من در عصر شما نبودم اما الآن به حضور شما آمدم و میخواهم این فاصله زمانی و مکانی را بردارم من شما را زنده و حیّ و حاضر میبینم شما سلام من راجواب میدهید و مقام من را دارید میبینید شما ما را میشناسید و ما هم میخواهیم شما را بشناسیم. «بحقکم عارفا» عارف به حق شما باشیم صرف این که آمده باشیم یک ساختمانی را، یک مقدار سنگ و ضریح و آهن را زیارت کرده باشیم نیست ما وقتی در و دیوار حرم را می بوسیم ما داریم شما را میبوسیم منظورمان بوسه بر مکتب شماست، ما داریم ارزشهای توحیدی را میبوسیم ما داریم سمبلهای جهاد و شهادت را میبوسیم شما خودتان را فدای بشر کردید، فدای ما و فدای رشد ما شدید. چه کسی از شما لایقتر به عشق و محبت ما «و بزیارتکم إلی الله متقربا» هدف ما از این حرکت و این ادای احترام به محضر شما خداست هدف ما خداست «متقرباً الی الله» شما وسیلهای هستید که ما را به سمت توحید میبرید هدف خداست. هدف شما هم خدا بود هدف شما توحید بود و هدف ما هم از زیارت شما توحید است «یا اهل التوحید» یا در زیارتی که امام هادی(ع) از ایشان در زیارت حضرت سیدالشهداء(ع) رسیده است امام هادی(ع) در کربلا – که الآن شما هستید – در محضر سیدالشهداء(ع) فرمودند که به ایشان بگویید که در محضر خداوند در کنار بدن بیسر حسین(ع) بگویید که «قُلْ اکْتُبْ لِی عِنْدَکَ مِیثَاقاً» من اینجا برای تجدید میثاق آمدم من آمدم اینجا یک تعهدی بدهم یعنی زیارت پایان کار ما نیست. این زیارت آغاز کار ماست. من آمدم اینجا یک تعهدی بدهم «مِیثَاقاً وَ عَهداً» من از این پس که زائر حسین هستم یک تعهدی در کنار پیکر شهدای کربلا با خدا کردم، که چی؟ «أَتَیْتُکَ أُجَدِّدُ الْمِیثَاقَ» من آمدم میثاق فطری الهی که در عالم ذر قبل از حتی تولد و خلقت در این دنیا خدا با ما کرد که از ما پرسید «الست بربّکم» من پروردگار شما نیستم؟ «قالوا بلی» همه بشریت گفتند چرا، ما تو را میشناسیم. میگویید ما به محضر حسین آمدیم آن میثاق ازلی را ابدی کنیم. آن میثاق اول را دوباره تجدید کنیم و دوباره به حسین بگوییم که ما بر سر آن پیمانی که در عالم ذر و در فطرت خودمان با خداوند بستیم هستیم. بعد میگوییم «فَاشْهَدْ لِی عِنْدَ رَبِّکَ إِنَّکَ أَنْتَ الشَّاهِدُ» تو از این پس شاهد من باش. مضامین زیارتی که امام هادی(ع) میفرمایند این است. که حسین جان «اکْتُبْ لِی عِنْدَکَ» میشود شما اسم من را ثبت کنید یادداشت کنید «میثَاقاً وَ عَهْداً» به عنوان یک میثاق و عهد جدید، تجدید پیمان فطری با خدا و جبهه حق که «أَنِّی أَتَیْتُکَ أُجَدِّدُ الْمِیثَاقَ» که من اینجا به نام حسین دوباره پیمان میبندم که بر سر آن تعهد فطری الهی هستم «فَاشْهَدْ لِی عِنْدَ رَبِّکَ» حسین، نزد پروردگارت به نفع من شهادت بده. شاهد من باش. شما شاهد باش که من دوباره امضاء کردم «إِنَّکَ أَنْتَ الشَّاهِدُ» تویی تو شاهد تمام عیار هستی. این جزو زیارتی است که میخوانیم.
و بعد اهل بیت(ع) به ما چه جوابی میدهند؟ این که بلند شدی آمدی زحمت کشیدی و این مسیر را زیارت کردی بر تو آفرین. نشان میدهد که تو اراده حرکت داری، محبت داری، ایمان داری، عاشق این مسیر هستی و الا 80 کیلومتر – 100 کیلومتر پیاده در آفتاب دمای 44 درجه آمدی. تو یک کاریات میشود که آمدی. اما این نقطه آغاز راه است نه نقطه پایان. فرمودند که «مَنْ أَحَبَّنَا لله» هرکس حبّ ما را دارد و عاشق ماست هرکس حبّ اهل بیت (ع) دارد و ما را دوست دارد اولاً بداندکه باید لله باشد یعین ما را برای خدا باید دوست داشته باشید ما نمیخواهیم ما را جدا از خدا دوست داشته باشید. ما وسیلهایم هدف خداست. عشق به اهل بیت و حبّ به اهل بیت(ع) باید در راستای حبّ به خدا باشد حبالله باشد عشق به خدا باشد ما وسیله هستیم و خدا هدف است. اولاً هدفتان از حبّ ما باید خدا باشد نه تعصّب. نه شهرتطلبی، نه هیچ نوع منافع شخصی، نه ریاکاری، و نه هیچ چیز دیگری. فقط خدا. و بعد میفرماید هرکس ما را دوست دارد اولاً رو به خدا باید ما را دوست داشته باشد. ثانیاً «فَلْیَعْمَلْ بِعَمَلِنَا» باید به سبک ما زندگی کنید. باید آنگونه که ما عمل میکنیم عمل کنید. این هم جواب بخش مهمی از ماهاست که میگوییم ما عزاداری میکنیم و زیارت میرویم ما دیگرشیعهایم! میفرماید عزاداری و زیارت آغاز تشیّع است نه پایان آن. میفرماید هرکس که ما را دوست دارد حبّ اهل بیت(ع) دارد اولاً باید لله باشد فقط برای خدا. ثانیاً «فَلْیَعْمَلْ بِعَمَلِنَا» باید همانطور که ما زندگی میکنیم تلاش کنید زندگی کنید یعنی در خانواده با همسر و بچهها، همسایههایتان، روابطتان در بازار و محل کار با همکاران و فروشنده و خریدار، موجر و مستأجر، استاد و شاگرد تا مسئولین حکومتی و مردم میفرماید رابطههایتان با هم و سبک زندگیتان باید به سبک ما باشد. الگو دارید. زیارت، یعنی الگو کردن من. «فَلْیَعْمَلْ بِعَمَلِنَا» یعنی تشیّع منهای عمل، تشیّع نیست. حبّ اهل بیت(ع) هست اما به معنای ضعیف. حبّ اهل بیت(ع) به معنای درست نیست نقاط شروع و مراتب ضعیف حبّ است. و الا «فَلْیَعْمَلْ بِعَمَلِنَا». دیگر چه؟ «وَ یَسْتَعِنْ بِالْوَرَع» مثل ما زندگی کردن و مثل ما مردن، البته آسان نیست سخت است ولی میتوانید به یک شرط، فرمودند که اهل ورع باشید و از ورع و تقوا کمک بخواهید. بدون ورع نمیتوانید این مسیر را بیایید ضعیف هستید اگر میخواهید قوی بشوید و این مسیر را طی کنید به سبک ما عمل کنید، زندگی کنید، مبارزه کنید، به سبک ما تجارت کنید، به سبک ما خانواده تشکیل بدهید، به سبک ما بمیرید، یک نیروی کمکی میخواهد و فرمودند که آن نیروی کمکی پارسایی است پارسا باشید. پارسایی یعنی هرجا به هرچیزی رسیدید زودی دهانمان آب نیفتد و بدون تأمل و بررسی بدویم جلو برای این که استفاده شخصی ببریم یعنی تا تحریک شهوت میشوی فوری وارد عمل شوی. تا ترس سراغمان میآید فوری فرار کنیم. تا گرسنه میشویم هرچه دم دستمان باشد بخوریم. تا عصبانی و خشمگین میشویم فوری واکنش شدید بدون ملاحظه نشان بدهیم. فرمودند اینطوری که هر نوع تحریکی از بیرون سراغتان بیاید بترسید، طمع کنید، واکنشهای غریزی و بیفکر نشان بدهید با این شیوه نمیتوانید. تا تجارت در بازار میشود فقط به سود خودت فکر کنی ولو به دیگران ضرر بزنی. دعوا بشود هدفمان ضربه زدن به دیگری است به هر قیمت و به هر شکلی. دیگر عدالت و حقوق آن دشمن، حتی آن دشمن حقوقی دارد آن را فراموش میکنیم. امام(ع) فرمودند که باید بیاموزید که چگونه قوی بشوید در برابر کنشهای مادی سریع واکنش مادی نشان ندهید بر خودتان در زندگی و در مرگ مسلط باشید. اگر هم شد 70 نفر در برابر 30 هزار نفر قرار گرفتید نترسید. خب حیوانات ضعیف هم از حیوانات قوی میترسند. سیدالشهداء(ع) فرمود حیوان نباشید نترسید نگویید ما 70 نفریم اینها 30 هزار نفرند! باشند اصلاً از مرگ نترسید. امام حسین(ع) به اصحابشان فرمودند که مرگ وقتی در راه حق است چیز ترسناکی نیست چیز خیلی خوبی است. فرمودند مثل گردنبندی است که دختران جوان به گردنشان آویزان میکنند زیبا میشوند. دختر جوان و نوجوان چقدر دوست دارد که زینتآلات داشته باشد گردنبند آویزان کند خوشگل میشود، قشنگ میشود و لذت میبرد. سیدالشهداء(ع) فرمودند به مرگ آنطوری نگاه کنید که یک دختر جوانی به گردنبند و آن جواهرآلات خود نگاه میکند. اصلاً نترسید چون قرار نیست ما اینجا به هر قیمتی بمانیم ضمن این که اصلاً هیچ کس اینجا نمیماند. تعبیر دیگرشان فرمودند مرگ یک پل است از این پل همه عبور میکنند باید عبور کنند نمیتوانید عبور نکنید. یک نفر در این عالم نمیماند. دیر و زود است، چند ماه یا چند سال زودتر، دیرتر، نحوه مرگ و هدف مرگ که آیا تو مرگ را انتخاب میکنی یا مرگ تو را انتخاب میکند؟ فرقش این است. مجاهد کسی است که مرگ را و نوع مرگ را و زمان مرگ را انتخاب میکند اما بقیه مرگ میآید و بقیه را انتخاب میکند! شهید مرگ را میبلعد، بقیه را مرگ بقیه را میبلعد. مرگ بقیه را میخورد ولی شهید میرود مرگ را میخورد فرمود این پلی است که همه از آن عبور خواهند کرد این یک پل است. ولی شما که در راه حق دارید جهاد میکنید و شمشیر میخورید و شهید خواهید شد از این پل به آن سمت میروید به سمت بهشت و نعمات الهی و یک عده هم از این پل مستقیم رد میشوند و وارد ظلمات و تاریکی و عذاب الهی میشوند. مرگ یک پلی است که ما داریم مرگ چیز مهمی نیست. امام حسین(ع) ترس ما را از مرگ ریخت. اصلاً مرگ را تحقیر کرد. این کربلا صحنه تحقیر مرگ است. صحنه تحقیر ترس است. ترس ترسید. ترس از حسین و از اصحاب حسین(ع) ترسید و فرار کرد. اینها مدام دنبال آن میدویدند. این رجزهایی که شهدای کربلا خواندند بروید بخوانید که چه رجزهای زیبایی است. از بچه 11 ساله میرود آن وسط، طوری رجز میخواند که انگار بمب اتم توی جیب اوست، و واقعاً هم بود بمب اتم توی قلب اوست، بچه 13 ساله تا پیرمرد 92 ساله که پیشانی و ابروهایش را با پیشانیبند بسته! چون اینها جلوی چشمش میافتاد و درست نمیدید، تا بعد از کربلا پیرمرد مؤمن و مجاهد و کور و نابینایی که در کوفه سخنرانی ابنزیاد را بهم زد و گفت مردک داری به چه کسی و پسر چه کسی توهین میکنی؟ آن وقت که داشت به حسین(ع) و پدرش علی(ع) توهین میکرد آن پیرمرد نابینا بلند شد و به او گفت تو راجع به چه کسی دارید اینطوری حرف میزنی؟ بعد که حمله کردند او را بگیرند به دخترش گفت که شمشیر من را بیاور این جانباز بود و 20 و چند سال قبل در زمان امیرالمؤمنین در جنگ صفین چشمانش را از دست داده بود و نابینا و جانباز بود به دخترش گفت که – دقت کنید وقتی که میگویم ترس را تحقیر میکنند – گفت الآن میآیند من را بازدداشت کنند. در یک نقلی دیدم که حدود 400تا نیرو فرستادند برای این که میترسیدند کوفه شورش کند وقتی سر امام حسین(ع) را میبینند اول ترسیدند تسلیم شدند خیانت کردند ولی حالا پشیمان بشوند و دوباره شورش کنند. 400 نفر را فرستادند که این پیرمرد را بگیرند. آن وقت دخترش گفت پدر با هم میجنگیم و شهید میشویم. ایشان گفت که شما پشت سر من روی بلندی بایست من که چشمهایم نمیبیند شمشیر توی دستم هست تو فقط به من بگو چه کسی چند نفر از کدام طرف دارند میآیند و به من نزدیک میشوند؟ فقط اینها را به من بگو. بعد این دختر کنار پدرش ایستاده میگوید پدر از سمت راست تو دو نفر نزدیک شدند و او شمشیر به آن دو نفر میزند بعد میگوید از سمت چپ تو دو نفر آمد یکی از پشت سر دارد میآید و... به این شکل این پیرمرد مجاهد جانباز نابینا یک نفری بیش از یکی دو ساعت اینها را معطل میکند و بعد با بدن پاره پاره و خونین او را اسیر میکنند و میبرند به شهادت میرسانند و دختر ایشان هم مخفی میشود و جزو زنان مبارزی که علیه حکومت مدتها مبارزه کرد در فریب افکار عمومی دشمن خیلی هوشمندانه عمل میکرد. شما فکر نکنید یک طرف قضیه حسین بود و اسلام و آن طرف هم یزید بوده و میگفته نخیر کفر! نه، آن طرف هم آنها میگفتند اسلام ما هستیم و خلافت اسلامی با ماست اینها وحدت مردم را بهم زدند! حسین آمده جنگ داخلی راه بیندازد! حسین قدرتطلب است و میخواهد حکومت کند میخواهد ارث پدرش را پس بگیرد اینطوری حرف میزدند.
حالا ارث را که گفتم توجه کنید اینجا یکی از دوستان سؤالی کرد که چرا امامت ارثی است؟ از پدر به پسر میرسد؟ عرض کردم ارثی نیست اگر ارثی بود ائمه ما فرزندان زیادی داشتند چرا آنها امام نیستند؟ یعنی ائمه ما برادران و خواهران زیادی داشتند هیچ کدام از آنها امام نیستند اگر ارث باشد باید به همه ورثه برسد. دوم این که اینجا چه چیزی ارث میرسد؟ در حکومتها و سلطنتها که پدر به فرزند میرسد خب قدرت و ثروت و جنایت به ارث میرسد. اتفاقاً اینجا روشن است که این ارث، ارث مادی نیست ارث حکومت و قدرت نیست چون ائمه ما که حکومت دستشان نبود بیتالمالی دستشان نبوده که بخواهند از پدر به فرزند ارزث بدهند. چه را به هم ارث رساندند؟ از ائمه به بعد چه ارث رسیده؟ شهادت به ارث رسیده؛ جهاد به ارث رسیده؛ حکمت و اخلاق و فضیلت و انسانیت به ارث رسیده؛ توحید بوده است این اتفاقاً بهترین دلیل است برای این که ارث و میراث به آن معنای مادی که مد نظر ما هست نیست. وقتی که میگوییم حسین وارث آدم است, در زیارت وارث ما چه میگوییم؟ میگوییم سلام بر تو که وارث ابراهیم، وارث نوح، وارث عیسی و موسی و وارث همه انبیاءهستی. خب مگر از حضرت ابراهیم به امام حسین(ع) چه رسیده است؟ از حضرت عیسی(ع) به امام حسین(ع) چه رسیده است؟ این به آن معنای ارثی که در ماهاست و خب آقا چه به شما به ارث رسیده؟ حکومت، قدرت، ثروت. این اصلاً به آن معنا نیست. سوم این که؛ البته نسل مهم است که میگویند ژن. ژن یک جاهایی در مسائل مادی، اگر منظور از ژن که میگویند ژن خوب ژن بد؛ اگر منظور از ژن خوب این است که یک عدهای مادرزاد همینطوری بدون هیچ تلاشی و بدون هیچ هزینهای اینها باید از بقیه بیشتر بخورند. این فرهنگ ضد اسلامی است. رانتخواری ژنتیک. ارثی. این حرام است. اما یک وقت داریم ژن به این معنا میگوییم که یک چیزهایی در همه شماها از پدر و مادر به فرزندان، یک چیزهایی به ارث میرسد هم در قیافه ظاهری که میگویند فرزند به پدرش رفته یا به مادرش رفته، یا شبیه پدربزرگش هست هم در اخلاق و روحیات. بعضیها را میبینید پدر و فرزندی ترسو هستند آدمهای خوبی هستند ولی میترسند. بعضیها را دیدی همینطور الکی آدمهای خوبی هستند اصلاً مهربان هستند احتیاج به تهذیب نفس نداشتند اصلاً خودشان مهربان هستند و نمیتوانند دعوا کنند در عمرشان اصلاً دعوا نکردند همیشه لبخند دارند همینطوری ارثی، شانس آوردند خدا به آنها لطف کرده است. بعضیها همینطوری با همه دعوا دارند مثل قیافه بنده، یکی به میگفت آقا تو قیافهات یک جوری است که انگار با همه دعوا داری. خب یک بخشی از فیزیک صورت ما هم به نظرم ارثی است بعضیها را دیدید که بطور ارثی اهل سخاوت هستند، خوش اخلاق هستند، پس یک چیزی به ما ارث یکی در جسم و یکی در مسائل اخلاقی و روحی ارث داریم اما نه این که ارث تعیین کننده است و به جای اراده افراد است نه. شما اگر از یک پدر و مادر درست و حسابی متولد شده باشید میتوانید یک آدم نادرست و ناحسابی باشید. جبری نیست بلکه عکس آن هم هست. لذا قرآن کریم دوتا مثال از دو طرف میزند میفرماید درست است که ارث و خانواده و محیط و جامعه و نوع حکومت و رسانهها و تعلیم و تربیت و اقتصاد جامعه، همه اینها فوقالعاده دخالت دارد و این که چه کسانی حکومت میکنند دخالت دارد در این که چه انسانهایی تربیت میشوند، لذا اسلام میگوید دین با سیاست، با حکومت و اقتصاد کار دارد، برای این که اقتصاد و سیاست و رسانه، تعلیم و تربیت و روابط بینالملل همه اینها در ساختن انسان و ضد انسان تأثیر و دخالت دارند. اینها در معنویات و روحیات آدمها تأثیر میگذارد. حکومت فاسد مردم را فاسد میکند، مسئول صالح پاک باتقوا مردم را باتقوا و سالم میکند پس حکومت دخالت دارد، دیانت و معنویت به سیاست و اقتصاد و معیشت کاملاً مربوط است. همه این زمینههای اجتماعی دخالت دارند اما اینها همه چیز نیستند قرآن میفرماید در عین حال حواستان باشد ممکن است زن پیامبر یا پسر پیامبر باشی، مثل زن حضرت لوط(ع) که به همجنسبازان گزارش میداد که بیایید، یا پسر نوح که پدرش میگوید عذاب الهی در پیش است ولی پدرش را مسخره میکند. بعد میگوید طوفان میشود غرق میشوند این شوخی نیست این اراده الهی است، پسرش پدر را مسخره میکند و میگوید پدرجان سن تو بالا رفته، وسط بیابان کشتی میسازی؟ همه به تو میخندند، ما خجالت میکشیم آمدی وسط بیابان و داری یک کشتی عظیم میسازی، پشت سرت همه دارند پیرمرد حرف میزنند میگویند آخر عمری آدم به این خوبی عقلش پرید و رفت! آخه آدم وسط بیابان کشتی میسازد؟ گفت حالا اگر دیدی که بعداً نیاز شد چه کار میکنی؟ گفت هیچی میروم بالای بلندی، بالای کوه. خب طوفان شده، دارند همه غرق میشوند، سیلاب عظیم از آسمان آمده است، نوح(ع) میبیند که پسرش آنجا دارد دست و پا میزند، به خدای متعال عرض میکند خدایا این همه موجودات را من نجات داد، پسرم! خداوند در قرآن میفرماید که خب تو که تلاش خودت را کردی، ایشان به لحاظ نظری، به لحاظ ژن پسر تو هست اما به لحاظ معنوی دیگر پسر تو نیست «إنّه لیس من أهلک» ایشان دیگر جزو خانواده شما نیست، پسر جسمانی تو بود، پسر روحانی و معنوی تو نیست. ولش کن. خب قرآن میگوید شما پسر نوح یا زن لوط باشی در بهترین خانواده و محیط باشی ممکن است به لجن تبدیل شوید. از آن طرف چه میگوید؟ زن فرعون، در بدترین و کثیفترین منجلاب که کاخ فرعون طاغوت بزرگ بود، وسط جهنم یک آدم بهشتی بود، و امروز برای مرد و زن مؤمن زن فرعون الگو است. قرآن میفرماید او از شخصیتهای الگو برای مرد و زن است که در اوج رفاه و امکانات، و در مرکز و منجلاب فساد و استبداد این خانم موحد بود و عدالتخواه و پاک بود، پس میتوانیم برخلاف جریان شنا کنیم، میتوانیم در بدترین جامعه و محیط، بهترین آدم بشویم و میتوانیم در بهترین خانواده و جامعه و محیط بهترین آدم باشیم یا بدترین. اینها هست اما تأثیر دارد. بله، همه انبیاء و همه اهل بیت(ع) از نسل اسماعیل هستند. اسماعیل هم فرزند ابراهیم است همه فرزندان یک نسل هستند، همه انبیاء یک نسل هستند و شما بگویید ارثی است! بله، ارث است یک چیزی یک گوهر معنوی هست که از آدم(ع) شروع میشود بین همه فرزندان او گسترش پیدا نمیکند، یکی از آنها هابیل است و یکی قابیل. اما آن روح معنوی هست و میآید و به ابراهیم میرسد او میآید و از طریق ابراهیم و اسحاق تقسیم میشود او از طریق یعقوب و اسرائیل میآید به بنیاسرائیل میرسد او میآید تا به پیامبر اکرم(ص) برسد و از ایشان تا امام زمان(عج) میآید.
این را در جواب این سؤال عرض کردم که همینطور که در بنیامیه پدر و پسر، معاویه به یزید، و همینطور به بقیه ارث میرسد خب ائمه هم که به همدیگر ارث رسید، پیامبر و علی و حسن و حسین و همینطور تا پایین ارثی است! جواب این است که ارث با ارث مساوی نیست. آنجا ارث قدرت و شهوت و جنایت است، آنجا پول و حکومت است که به ناشایستی به ارث میرسد. اینجا بحث دنیا نیست، بلکه بحث تربیت است، بحث معنویت است. دوم این که عرض کردیم اگر ارث بود باید به همه بچههایشان میرسید که نرسید. ما بین اهل بیت(ع) آدمهایی داریم که علیه حق و علیه دین مبارزه کردند. ما بین اهل بیت(ع) کسانی داریم که فرزندانشان هم به لحاظ سیاسی و هم به لحاظ اعتقادی منحرف و فاسد بودند. جعفر کذّاب کیست؟ پسر امام معصوم(ع) است، برادر امام و عموی امام است. کلاهبرداری کرد. و غیر از او هم هستند. اینطوری نیست که بچه امام حتماً امام است و معصوم است و این معنویت و عصمت هم برای او هست. ضمن این که اینها درست است که یک نور الهی از صلبی به صلبی از رحمی به رحمی، در زیارت شما میگویید اصلاب شامخه و ارحام مطهره، یعنی هر بچهای از هر نطفهای و در هر رحمی متولد و خلق نمیشود. یعنی صلب پدر اثر دارد و مهم دارد که از چه پدری هستی؟ و رحم مادر، این که در بدن چه مادری متولد و خلق شدی و از او متولد شدی دخالت دارد. پدر و مادر خیلی مهم است. این که امروز یکی از فحشها بین ما بیپدر و مادر است! بیپدر و مادر بین ما فحش است در حالی که در خیلی از جاهای دنیا میگویند خب مگر چیه؟ مگر فحش است؟ مثلاً شما در بعضی از جاهای دنیا بگویید بیپدر، میگویند بله، معلوم نیست پدر فلانی کیست، برای اینها فحش نیست برای اینها جزو خاطراتشان است! یک چیزهایی از نظر ما توهین است و از نظر اینها توهین نیست. یک وقتی در یکی از این دانشگاههای اروپایی بودم، یکی از دوستان آنجا زندگی میکند و درس میدهد و استاد دانشگاه است گفت که اینجا همه معمولاً میدانند مادرشان کیست ولی اکثر اینها نمیدانند پدرشان کیست! اینجا وقتی میگویند بیپدر، طرف تأیید میکند، یا چندتا پدر داری، مثل عرب قبل از اسلام هم بیپدر بود، ایران قبل از اسلام هم همینطور بود. اسلام آمد، و گفت پدر و مادر، معلوم نیست که بابایت کیست، خب صلب پدر و رحم مادر بسیار مهم است. از کدام پدر و مادر متولد شدی؟ به چه شیوهای به دنیا آمدی؟ به شیوه مشروع و اخلاقی یا به شیوه نامشروع و به شکل زنا؟ بیحساب و کتاب؟ یک نر و مادهای بهم رسیدند تو را هم به دنیا آوردند. نه اخلاق، نه حقوق، نه تعهد متقابل، هیچی نبوده! پس روشن باشد که جواب این سؤال که چندتا جواب عرض کردیم، قضیه چیست. حالا وقتی که میگوید حسین وارث نوح، وارث آدم، وارث ابراهیم، وارث عیسی و موسی و وارث همه انبیاء است، وارث چیست؟ چه چیزی را به ارث برده است؟ نور الهی و توحید را، حکمت را و شهادت را، شهادت را به ارث برده است.
آخرین نکتهای که عرض میکنم این است که هم دشمنان و هم اینهایی که میفهمیدند حسین و حکومت دعوایشان سر چیست ولی خودشان را کنار میکشیدند و بازی درمیآوردند خوب میفهمیدند که چه کار میکنند و چه میگویند؟ ما الآن هم چنین آدمهایی را داریم. من فقط یکی دو نمونه را عرض کنم. امام(ع) وقتی از مدینه به سمت مکه حرکت میکردند و بعد هم به سمت عراق، شهرهای مختلف نامه فرستادند به شیعیان آنجا، به کسانی که از قبل ارتباطات داشتند و ادعاهایی داشتند میگفتند که لحظه موعود فرا رسیده است 20 سال، تحمل کردیم و امکان مبارزه مسلحانه با اینها نبود ولی الآن وقتش است. نامه نوشتند به کسانی که قبلاً ارتباط داشتند و میشناختند و ادعای تشیّع و ادعای حبّ اهل بیت(ع) میکردند ادعای مسلمانی میکردند، به همه اینها نامه نوشتند همه اینها نامهها را تا کردند و زیر تشکشان گذاشتند! بعضیها پاره کردند که یک وقتی این نامهها لو نرود! که یک وقت این نامهها دست حکومت و ساواک نیفتد نیایند ما را مورد تهدید قرار بدهند.
سؤال: نوشتند که شهادت امام حسین(ع) خواست خدا بود که چراغ راه هدایت بشر بشود و یکی هم بهانه بخشش گناهان باشد.
جواب استاد: اولاً خداوند برای بخشیدن احتیاج به بهانه ندارد. این که خداوند با حسین(ع) امت را شفاعت میکند و برای حسین(ع) بخشیده میشوند این حرف درستی است اما حواستان باشد اگر کسی دلش را به شفاعت خوش کند و به این بهانه، عمل صالح نکند و بگوید هر گندی میخواهی بزنی بزن، ما زیارت رفتیم میآیند شفاعت میکنند! فکر کند که شفاعت یعنی پارتیبازی! یا این که خدا را دور بزنیم! یعنی خدایا تو نبودی هم نبودی، حسین که هست! ما تو را دور میزنیم! اینها اشتباه است، اینها تفکر اهل بیت(ع) نیست. اهل بیت(ع) میگویند جز خدا هیچی نیست. شفاعتی که اهل بیت(ع) میگویند شباهت توحیدی است نه مشرکانه، در طول اراده خداست نه در عرض خدا. و آن این که حواستان باشد حرف مسیحیها را نزنید که میگویند مسیح آمد پسر خدا آمد، خدا خواست که او به صلیب برود تا ما بخشیده بشویم یعنی بهانه بخشش ما شده است، ما چنین حرفی را راجع به امام حسین(ع) قبول نداریم. همچین چیزی در روایات ما نیست که بگوییم کل ماجرای کربلا این بوده که خدا دنبال یک بهانهای برای بخشیدن ماها میگشته، گفته یک کاری میکنیم این شهید بشود شما بیایید اشک بریزید که بخشیده شوید و به بهشت بروید! گناه هم بکنید بخشیده هم بشوید! اینها نیست. این حرف مسیحیهاست این که اینجا نوشتند حواسشان باشد، این حرف مسیحیها راجع به حضرت عیسی(ع) است و حرف غلطی است. خود امام حسین(ع) جریان کربلا را توضیح دادند. چرا یک چیزهای دیگری میگویید؟ خود سیدالشهداء(ع) بارها در مسیر گفتند که ما برای چه حرکت کردیم؟ ایشان میگویند برای امر به معروف و نهی از منکر، برای قیام به قسط، برای اصلاح امت اسلامی که منحرف شده است، برای براندازی حکومتی که به نام اسلام آمده و یک حکومت فاسد ظالم و منحرفی است. خودشان گفتند که ما برای چه قیام کردیم. یک نمونه آن را من عرض کنم که آن فرزدق شاعر، توی راه به امام حسین(ع) میرسد، از کوفه دارد میآید ولی سیدالشهداء(ع) دارند به سمت کوفه میروند، در همین مسیری که شما آمدید، وسط همین راهی که شما پیاده آمدید، یک جایی امام حسین(ع) و فرزدق که یک شاعری بود به هم رسیدند، آنجا از فرزدق میپرسد که شما از کوفه آمدید اینجا فضا چطوری است؟ فرزدق میگوید آقا قلب همه با شماست ولی شمشیرهایشان با آنهاست! یعنی همه میفهمند که حق با شماست ولی برای دنیا، ترس، طمع، پول و... با آنها همکاری میکنند نه با شما. بعد به امام حسین(ع) میگوید آقا میشود شما کوتاه بیایید؟ اینها همه شما را میکشند و به خاک و خون میکشند، میشود فعلاً یک کمی کوتاه بیایید و یک مقدار مذاکره کنید و یک قراردادی با یزید ببندید که هم او راضی باشد و هم شما راضی باشید؟ خلاصه هر دو طرف احساس پیروزی کنند؟ سیدالشهداء(ع) میفرماید نمیشود بین حق و باطل، بین عدل و ظلم، هر دو راضی بود. چون رضایت ظالم در ظلم است، رضایت مظلوم در عدم ظلم است. ظلم و عدم ظلم با هم قابل جمع نیست تناقض دارد. سیدالشهداء(ع) فرمودند: «یا فَرَزْدَقُ اِنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ لَزِمُوا طاعَةَ الشَّیْطانِ وَ تَرَکُوا طاعَةَ الرَّحْمانِ...» فرمود جناب فرزدق، آقای شاعر روشنفکر هنرمند، که این حرفها را میزنی باز هم بیطرف میمانی، و به راهت را ادامه میدهی و با ما نمیآیی ولی معلوم میشود که همه چیز را هم خوب میفهمی، جناب فرزدق، بین ما و یزید سوء تفاهمی نیست، هیچ چیز مجهولی برای ما و برای آنها نیست که میگویی یک جوری مذاکره کنید و با هم کنار بیایید! اینها انتخابشان را کردند و تصمیمشان را گرفتند، «لَزِمُوا طاعَةَ الشَّیْطانِ» آگاهانه دنبال شیطان راه افتادند، این یک حکومت شیطانی است، آگاهانه اطاعت خداوند را کنار گذاشتند، میفهمند دارند چه کار میکنند این کارها را دارند آگاهانه انجام میدهند ما با اینها مبارزه خواهیم کرد، «لامفروا فرار ...» من نه مثل بردگان فرار خواهم کرد و نه مثل ذلیلها با اینها بیعت میکنم و تسلیم میشوم، نه فرار، نه تسلیم، بلکه سینه به سینه اینها خواهم ایستاد و چشم در چشمشان هفتاد نفر به سی هزار میجنگیم تا یکی یکی قطعه قطعه شویم. ما نه فرار میکنیم نه سازش میکنیم و نه صلح میکنیم. چرا که اینها «وَ أَظْهَرُوا الْفَسادَ فِی الاَرْضِ...» چون اینها علنی سرشان را بالا میگیرند و فساد و کثافتکاری میکنند خجالت نمیکشند، عمداً و آگاهانه این کارها را میکنند «وَ اَبْطَلُوا الْحُدُودَ...» و همه خط قرمزها را رد کردند و باطل کردند «وَ شَرِبُوا الْخُمُورَ...» رسماً الکلی هستند. خلیفه اسلامی که پدرش هم شراب میخورد یواشکی میخورد، مخفی میکرد این مردک، علنی این کارها را میکند، اصلاً توهین به ارزشهای اسلامی از این بالاتر؟ میگوید حتی اینهایی که عقلشان به چشمشان است آنها هم میفهمند اینها فاسدند حالا معاویه فریبتان میداد این که دیگر علنی است و الا لازم نیست که اینها شراب بخورند تا شما بفهمید اینها فاسد هستند این سبک حکومتشان و حرفهایشان معلوم است. - بعد دقت کنید، این که میگویید قیام امام حسین – خودشان این را میفرمایند «وَ اسْتَأْثَرُوا فِی أَمْوالِ الْفُقَراءِ وَ الْمَساکینَ...» اینها اموال مستضعفین و فقرا را بالا میکشند، اینها در حکومت دارند بیتالمال را خودشان و باندشان و فامیلهایشان دارند غارت میکنند، اینها حقالناس و حقوق محرومین و یتیمها و خانوادههای بیسرپرست و گرفتارها را دارند بالا میکشند مگر من با اینها میتوانم مذاکره کنم و سکوت کنم؟ من باید با اینها مبارزه کنم نه مذاکره. اگر مذاکره هم میکنم مذاکره از نوع مبارزه در مسیر مبارزه است نه مذاکره برای سازش و تسلیم، مذاکره برای افشاگری و اتمام حجت است «وَ أَنَا أَوْلى مَنْ قامَ بِنُصْرَةِ دینِ اللّهِ...» هیچ کس به اندازه من وظیفه ندارد جلوی اینها بایستد، من نخستین کسی هستم که باید با اینها نبرد کنم و اولین کسی هستم که باید خون من به دست اینها ریخته شود خب فلسفه قیام امام حسین(ع) اینهاست. البته شفاعت حسین، همانطور که شفاعت حضرت عیسی، هر دویش مهم است اینها از اولیای خدا هستند و از بندگان خدا شفاعت میکنند ولی حواستان باشد که اولاً معنی شفاعت چیست و ثانیاً این که هدف، شفاعت نیست بلکه شفاعت دنده کمکی است، در سربالاییها که ماشین نمیکشد شفاعت دنده کمکی است و الا باید ماشین و اراده و خودت و حرکتت را رو به بالا بکنی. بعضیها فکر کردند شفاعت، یعنی توی اتاق مهمانخانهات روی مبل، روبروی کولر نشستی یک مرتبه آنها بردارند و بالای کوه بگذارند! اینجوری نیست. شفاعت در مورد کسانی است که تلاش کردند و هزینه کردند بعد یک جاهایی کم میآورند یک کم بنزین کم میآورند، آنها را گفتند نه این که ما یک گریهای کردیم دیگر شفاعت کنید. ربا بخور، دزدی بکن، کلاهبرداری بکن، بیناموسی بکن، خیانت، سکوت بکن و... خب آن زمان امام حسین(ع) هم که اینها بود، میگفتند احکام شرع را رعایت میکنیم.
عرضم را با این تعبیر ختم کنم. پسر عمربنخطاب، خلیفه دوم، امام حسین(ع) را در مسیر کربلا در مکه میبیند و میگوید آقا کجا میروید؟ اینها جنایتکارند و شما را میکشند، این رژیم که فاسد است این یزید که معلوم است فاسد است شما با چه پشتوانهای میخواهید با اینها درگیر شوید، دارید خانواده پیامبر را با خودتان میبرید؟ خود شما به دست اینها کشته میشوید. سیداشهداء(ع) فرمودند که پیشنهاد شما چیست؟ با اینها چه باید کرد؟ اما پیشنهاد من به شما این است که شما ببین حق با کیست با او باش. لزومی ندارد که ما همیشه بگوییم که یک کاری بکنیم جنگ نشود، دعوا نشود، یک کاری کنیم ما کشته نشویم، نخیر، یک وقتهایی لازم است که باید برویم. دیگر با حرف فایدهای ندارد. حسین گفت دیگر کلمات کار نمیکند، از این به بعد نوبت خون است، از این به بعد من با خون خودم حرف میزنم. از این به بعد سر من روی نیزه با شما حرف میزند. سیدالشهداء(ع) میروند، عبداللهبنعمر مجاور مکه بوده و مدام مشغول عبادت و نماز و زیارت بود، دائمالحج و دائمالزیاره بود ولی کربلا نمیرود و میگوید ما که میدانیم شکست قطعی است! امام حسین(ع) میروند شهید میشوند، سال بعد از کاروان حجاج کوفه، به مکه برای حج آمدند. بعضی از اینها میروند پیش عبدالله بن عمر، چون از علما و محدثین بوده و به عنوان فقیه و مفسّر و حکم شرعی، میروند پیش او، یکی از این مسلمانان شیعه کوفی از عبداللهبنعمر، پسر عمر میپرسد که آقا این لباس احرام من یک مقدار خون است برای پشه است، حکم شرعی این چیست؟ الآن اعمال حج من چه میشود؟ عبداللهبنعمر میگوید از کجا آمدی؟ میگوید از کوفه، میگوید خدا مرگت بدهد، تو و همه کسانی که در کاروان تو هستند که از کوفه آمدی. گفت برای چه توهین میکنی؟ گفت شما همان موقع خون پسر پیامبر را ریختید یا جلوی چشمتان ریختند شما نگاه کردید، حالا آمدی از طهارت و نجاست خون پشه از من سؤال میکنی؟ از خون حسین گذشتی، نگران خون پشه هستی. ببینید نشان میدهد که ظاهراً اینها مذهبی و اداهای مذهبی درمیآوردند. شما میدانید یزید بعد از این با سخنرانیهای زینب(س) و زینالعابدین(ع) افشا شد، اول به سر سیدالشهداء(ع) توهین کرد و گفت خوردید بخورید، به حضرت زینب(س) گفت چطوری؟ کیف کردی؟ حضرت زینب(س) گفت بله کیف کردم، «ما رأیت إلا جمیلا» خیلی قشنگ بود. او میخواست که حضرت زینب(س) بگوید که ما را بدبخت کردی، ما چه شدیم بیا به ما رحم کن و... ولی حضرت زینب(س) گفت ما رأیت الا جمیلا، هر چه دیدم زیبا و باشکوه بود. بله خیلی قشنگ بود. بعد زینب(س) کاری کرد که یک مرتبه در کاخ یزید داشت شورش میشد، به او اعتراض کردند، حتی خانوادهاش، زنها و بچههایش اعتراض کردند، یک مرتبه دیدند شام دارد انقلاب میشود، مردم فکر کردند اینها جزو محاربین عراق یک کسی علیه حکومت اسلامی شورش کرده، حالا میگویند اینها کیستند؟ میگویند اینها بچههای پیامبرند. مردم شام اصلاً نمیدانستند میگفتند ما فکر میکردیم که اهل بیت همین معاویه و یزید هستند! ما نمیدانستیم که اهل بیت کسان دیگری هستند. تبیلغات طوری بود که وقتی علی در مسجد شهید شده است، آن بخش جهان اسلام، مردم سوریه و لبنان و فلسطین و مصر، چون تحت حکومت معاویه بودند گفتند مگر علی نماز میخوانده که در مسجد کشته شده؟ اینطور که تبلیغات رسمی میگوید اینها دهها سال علی را به عنوان دشمن دین، لعن میکردند. ببینید حضرت زینب(س) و حضرت زینالعابدین(ع) در ظرف آن یکی دو هفته، مدت کوتاه، حداکثر چند هفتهای که در شام بودند چه کردند که یک مرتبه بوی شورش و انقلاب رسید، و یزید یک مرتبه تغییر موضع داد، آمد اعلام کرد که من گفتم بروید کلاه بیاورید اینها رفتند سر آوردند! ابنزیاد و عمرسعد این کارها را کردند من کی گفتم این کارها را بکنید؟ اینها بچههای پیامبر هستند و با احترام هستند، بعد هم اعلام عزای عمومی کرد مجلس تعزیه رسمی برای امام حسین(ع) گرفت. اولین مجلس رسمی برای عزای امام حسین(ع) را یزید گرفته! گفت در مساجد قرآن تقسیم کنید همه قرآن بخوانند و ثواب آن را به روح حسین بدهند! مردم مدام میپرسیدند که قضیه چه بوده؟ شما که تا حالا یک چیز دیگر میگفتید؟ حالا یک مرتبه حسین بد، حسین خوب شده؟ یزید هم صاحب عزا شده؟ سؤال میکردند، پچ پچ میکردند. یزید اعلام کرد در همه مساجد قرآن بخش کنید، فقط قرآن بخوانید، حرف زیادی دیگر نزنید، کسی دیگر زر نزند که کی بود و چی بود؟ یزید رسماً گفت کی بود کی بود؟ من نبودم! یک سوء تفاهم و اشتباهی بوده، یک عده نادان که خودسر بودند خودسرانه یک کاری کردند، بعد هم میدانید که اسرا را با احترام به مدینه برگرداندند، به عنوان اسیر که برنگشتند، بلکه با احترام برگشتند چون یزید گفت من در جریان نبودم، دروغ میگوید. نامههایش هست که نوشته یا بکشید یا سرش را بیاورید یا بیعت کنید، حالا یک مرتبه زیر اینها زده! خواستم این جمله او را بگویم، گفت در همه مساجد قرآن توزیع کنید و همه بنشینند قرآن بخوانند و ثواب آن را به روح حسین تقدیم کنند ولی هیچ کس نه سؤالی، نه جوابی! که قضیه چه بود؟ او چه میگفت شما چه میگفتید؟ اینها نباشد.
سلام بر حسین، سلام بر علیبنالحسین، سلام بر اولاد حسین، سلام بر اصحاب حسین و سلام بر شما زوّار پیادة اربعین حسین.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی